۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۰

دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد

هزار افسر شاهی و تخت سلطانی
فدای سلطنت حسن بیزوال تو باد

تمام صورت احوال دردمندان را
مدام جلوه در آیینه ی جمال تو باد

ز دفتر دل عشاق چون گشایی فال
نوای زمزمه ی شوق حسب حال تو باد

چراغ دیده ی شب زنده دار من یا رب
ز نور شمع طربخانه ی وصال تو باد

چو صف کشند بتاراج دل سیه چشمان
بلای اهل نظر شیوه ی غزال تو باد

بلای جان فغانی و آفت نظرش
کرشمه ی خم ابروی چون هلال تو باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.