۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱

این باد ز طرف چمن کیست که داند
وین بوی گل از پیرهن کیست که داند

این نافه که بر گل شکند غالیه ی تر
از سلسله ی پر شکن کیست که داند

دانم که مه بدر بود خسرو انجم
آن ماه نو از انجمن کیست که داند

من خود شدم افسانه ی شهری بفسونش
افسون تو مهر دهن کیست که داند

ما را به رخ زرد بود صد رقم از خون
آن گلرخ نسرین بدن کیست که داند

ای باد چه داری خبر از غنچه ی لعلش
آن غنچه دهن با سخن کیست که داند

آشوب دل و دیده ی بیدار فغانی
نظاره ی سرو و سمن کیست که داند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.