هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و وفاداری بی‌قید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر اعلام می‌کند که حتی اگر معشوق او را از خود براند، باز هم از او دست نخواهد کشید و حاضر است جان خود را فدا کند. او از معشوق می‌خواهد که هر طور که دوست دارد با او رفتار کند، زیرا شاعر خود را غلام و چاکر معشوق می‌داند. شاعر همچنین بیان می‌کند که نصیحت دیگران برای او سودی ندارد، زیرا او راضی است که از معشوق خود ستم ببیند. در نهایت، شاعر از شدت عشق و شوق خود به معشوق سخن می‌گوید و از این که نمی‌تواند با معشوق خود هم‌صحبت شود، اظهار تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق و وفاداری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل ۳۴۱

گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
نگردم از تو و گر خود فدا کنم سر خویش

تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی
چنان که در دلت آید به رای انور خویش

نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب
غلام خویش همی‌پروری و چاکر خویش

اگر برابر خویشم به حکم نگذاری
خیال روی تو نگذارم از برابر خویش

مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند
که راضیم که قفا بینم از ستمگر خویش

حدیث صبر من از روی تو همان مثل است
که صبر طفل به شیر از کنار مادر خویش

رواست گر همه خلق از نظر بیندازی
که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر خویش

به عشق روی تو گفتم که جان برافشانم
دگر به شرم درافتادم از محقر خویش

تو سر به صحبت سعدی درآوری هیهات
زهی خیال که من کرده‌ام مصور خویش

چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی
همانچه مورچه را بر سر آمد از پر خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۰
گوهر بعدی:غزل ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.