۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

مدام از کشت امیدم خس و خاشاک می روید
عجب گر بر مراد من گلی از خاک می روید

چو من بی بهره ام از عشرت دنیا چه سودم زان
که بر طرف چمن گل می دمد یا تاک می روید

پریشانم ز سعد و نحسن گردون آه ازین گلها
که نونو بهر من از گلشن افلاک می روید

مرا از هر گل نو در جگر خاریست پنداری
ز خاک بخت من آنهم بصد امساک می روید

منم در عالم و این دانه های اشک بی قیمت
که از دلهای ریش و سینه های چاک می روید

دمی باقیست د امن بر مچین از آب و خاک من
هنوز اندک گیاهی زین گل نمناک می روید

فغانی پاک شو تا مهر گردد کینه ی دشمن
که داروی محبت از زمین پاک می روید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.