هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و اندوه درونی شاعر سخن می‌گوید. او از تنهایی، ناامیدی، و آرزوی وصل به یار می‌نالد و در عین حال، به کسانی که محرم اسرارشان هستند غبطه می‌خورد. شاعر از ناکامی‌های عاطفی و اجتماعی خود می‌گوید و گاهی با طنز تلخ، وضعیت خود و دیگران را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی موجود در شعر، مانند اندوه، تنهایی، و ناامیدی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارند. همچنین، برخی از اشارات غیرمستقیم و طنز تلخ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹۰

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد
چه ماتمست که اندوه عالمی دارد

خراب حالم و با کس نمی توانم گفت
خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد

مراد ما به میان سهی قدان بستند
ولی چه سود که بس جای محکمی دارد

امید هست که از باغ وصل گل چینم
هنوز دیده ی خونین دلان نمی دارد

چه دل دهی برفیقان ناز پرورده؟
کسیست یار تو کز بهر تو غمی دارد

شدست نامه سیه خواجه را ز خاتم زر
دلش خوشست که در دست خاتمی دارد

شراب خورده فغانی و در خمار شده
جدا ز ساقی گلرخ جهنمی دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.