هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناکام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او از نرسیدن به لب یار، بازی‌های عشقی، و وعده‌های بی‌ثمر شکایت دارد و دل‌سوزی خود را بیان می‌کند. همچنین، از ترس و ناتوانی در رسیدن به معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که آزار به یارش نرسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامی و درد عشق نیاز به درک بالاتری از احساسات و روابط انسانی دارد.

شمارهٔ ۱۹۲

امروز اگر می بمن آن لب نرساند
پیداست که مخمور تو تا شب نرساند

نظاره ی جولان توام کی برد از هوش
گر این طرفت بازی مرکب نرساند

بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم
دستی بچنان عارض و غبغب نرساند

فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب
هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند

برخاست شراری ز دل گرم فغانی
آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.