هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از مولوی، به توصیف حالات عاشق و معشوق میپردازد. شمع (معشوق) با حضور خود، پروانههای عاشق را به سوی خود میکشاند. عاشق، دیوانهوار و پریشان، در جستجوی معشوق است و از بدخویی و مستی او رنج میبرد. معشوق، تنها میرود و اجازه همراهی نمیدهد، گویی در پی همتایی برای خود است. عاشق از درد فراق مینالد و بیان میکند که معشوق، مانند آتش، در کوی ملامت خانه میجوید و با کسی آشنا نمیشود. عاشق، بیقرار و بیخواب، در پی معشوق است و به سخنان دیگران گوش نمیدهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۹۴
رسید آن شمع و از هر جانبی پروانه می جوید
پریشان کرده کاکل عاشق دیوانه می جوید
ز بد خویی و مستی خون کند در کاسه ام اکنون
که پیمان بسته با میگون لبی پیمانه می جوید
رود تنها و نگذارد که باشم همره و دانم
که همتای خود آن گوهر کدامین دانه می جوید
چگویم کان بهشتی از هوای گلرخی چون خود
چو آتش گشته در کوی ملامت خانه می جوید
نگردد آشنا با کس و گر هم آشنا گردد
حریفی همچو خود کافر دل و بیگانه می جوید
کجا آرام گیرد روز و شب در دیده خواب آرد
کسی کان چشم مست و غمزه ی مستانه می جوید
نکرده گوش بر گفت کسان اکنون که عاشق شد
پی خواب از فغانی هر شبی افسانه می جوید
پریشان کرده کاکل عاشق دیوانه می جوید
ز بد خویی و مستی خون کند در کاسه ام اکنون
که پیمان بسته با میگون لبی پیمانه می جوید
رود تنها و نگذارد که باشم همره و دانم
که همتای خود آن گوهر کدامین دانه می جوید
چگویم کان بهشتی از هوای گلرخی چون خود
چو آتش گشته در کوی ملامت خانه می جوید
نگردد آشنا با کس و گر هم آشنا گردد
حریفی همچو خود کافر دل و بیگانه می جوید
کجا آرام گیرد روز و شب در دیده خواب آرد
کسی کان چشم مست و غمزه ی مستانه می جوید
نکرده گوش بر گفت کسان اکنون که عاشق شد
پی خواب از فغانی هر شبی افسانه می جوید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.