هوش مصنوعی: این شعر از درد هجران و عشق ناکام سخن می‌گوید. شاعر از رنج جدایی، آتش عشق و ناله‌های مستانه می‌نالد و آرزو می‌کند که هیچ‌کس به چنین دردهایی دچار نشود. او از غمزه‌های کشنده و عشق بی‌پاسخ شکایت دارد و زندگی بدون عشق را بی‌معنا می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'کشتن عاشق' یا 'آتش عشق' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۰۸

خون خوردنم ز هجر تو از حد برون مباد
زین تلخ باده چهره ی کس لاله گون مباد

آتش بسوز ناله ی مستان عشق نیست
خوشدل کسی به نغمه ی این ارغنون مباد

ای گل خیال کشتن عاشق نه طور تست
بر دامنت نشانه ی این رنگ خون مباد

سوزانتر از جدایی یارست رشک غیر
این داغ بر جراحت عاشق فزون مباد

هر دم بشکل دیگرم آن غمزه می کشد
کافر به تیغ غمزه ی خوبان زبون مباد

آن را که نیست گرمی عشقی حیات نیست
سر بی هوای عشق و دلم بی جنون مباد

وصل تو آفتاب، بنام که فال زد
کش ذره یی ز کوکب طالع سکون مباد

خود را تمام داد فغانی بدست عشق
آشفته دل ز وسوسه ی چند و چون مباد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.