۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۸

خون خوردنم ز هجر تو از حد برون مباد
زین تلخ باده چهره ی کس لاله گون مباد

آتش بسوز ناله ی مستان عشق نیست
خوشدل کسی به نغمه ی این ارغنون مباد

ای گل خیال کشتن عاشق نه طور تست
بر دامنت نشانه ی این رنگ خون مباد

سوزانتر از جدایی یارست رشک غیر
این داغ بر جراحت عاشق فزون مباد

هر دم بشکل دیگرم آن غمزه می کشد
کافر به تیغ غمزه ی خوبان زبون مباد

آن را که نیست گرمی عشقی حیات نیست
سر بی هوای عشق و دلم بی جنون مباد

وصل تو آفتاب، بنام که فال زد
کش ذره یی ز کوکب طالع سکون مباد

خود را تمام داد فغانی بدست عشق
آشفته دل ز وسوسه ی چند و چون مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.