هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق بی‌پایان خود می‌گوید که تمام وجودش را فرا گرفته و جایی برای چیز دیگری نگذاشته است. شاعر از درد و رنج عشق نیز سخن می‌گوید، اما در نهایت اعلام می‌کند که دیگر تحمل درد بیشتری را ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

شمارهٔ ۲۱۰

بمجلسی که تویی می دگر نمی گنجد
چه جای می که گلاب و شکر نمی گنجد

بنوش از دل عاشق میی که می خواهی
که در خرابه ی ما جام زر نمی گنجد

چه حالتست که در جام عیش مسکینان
بغیر شربت خون جگر نمی گنجد

محبت تو چنان ساخت سیرم از عالم
که در مزاج دلم خواب و خور نمی گنجد

میان ما و حبیب آنچنان معامله ییست
که گر فرشته شود غیر در نمی گنجد

هزار گونه غم و درد در دلم کردی
بسست، دیگر ازین بیشتر نمی گنجد

مکش دراز فغانی حدیث و شور مکن
دگر بخلوت ما درد سر نمی گنجد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.