هوش مصنوعی: این متن به نقد رفتار ستمگران و نادانی‌های آنان نسبت به رنج‌های اهل دل و عاشقان می‌پردازد. همچنین، به بی‌خردی عوام و ناآگاهی آنان از دردهای عشق و درویشی اشاره می‌کند. شاعر از نادیده گرفته شدن هنر و ارزش‌های معنوی در جامعه شکایت دارد و در نهایت، به ستایش نشاط و سرخوشی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و تمثیلی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۱۹

ستمگران غم اهل نظر نمی دانند
جراحت دل و داغ جگر نمی دانند

دو اسبه رو به هم آورده در بساط غرور
ستاره بازی گردون مگر نمی دانند

بجان ملامت عشاق می کنند عوام
معینست که کار دگر نمی دانند

خرد پسند ندارد شکست درویشان
علی الخصوص که پا را ز سر نمی دانند

جراحت دل رندان ز زخم تیر قضاست
فغان که کج نظران اینقدر نمی دانند

بعید نیست که آتش بعود زهره زنند
درین دیار که قدر هنر نمی دانند

بعیب دوستیم دشمنند بی خردان
هزار شکر کزین بیشتر نمی دانند

خوشا نشاط پرستان که سرخوشند مدام
چنانکه آب رز از آب زر نمی دانند

چه منزلست فغانی حریم کعبه ی عشق
که زمره ی حرمش ره بدر نمی دانند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.