۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۹

دود برآمد ز دلم چون سپند
دور نشد از سر کارم گزند

آه که با طالع بد آمدم
دود سپندم نکند ارجمند

عاشق دیوانه نداند که چیست
طالع فرخنده و بخت بلند

پند مگویید که من عاشقم
نیش زبانم نبود سودمند

سوختم این داغ جفا تا بکی
پخته شدم آتش بیهوده چند

صید مرادی نفتادم بدام
گرچه بهر سوی فگندم کمند

سوخت فغانی و مرادی نیافت
آه از این مردم مشکل پسند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.