هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از شدت عشق و سوز دل، توان نگاه کردن به معشوق را ندارد. او از شراب عشق و جور و تندی معشوق شکایت دارد و با تصاویر شاعرانه مانند آب حیات، سبزه لب جوی، دود دل و خال غالیه، احساسات خود را بیان می‌کند. در پایان نیز از فغان و دیوانگی خود می‌گوید که حتی سگ کوچه نیز او را نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های شاعرانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'شراب' و 'دیوانگی' نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۲۴۰

چه تندی است که سویت نگاه نتوان کرد
نهفته روی نکویت نگاه نتوان کرد

ازین شراب که در کار عاشقان کردی
دگر بجام و سبویت نگاه نتوان کرد

بشیوه های دگر زنده می کنی ما را
بجور و تندی خویت نگاه نتوان کرد

چه سود زین همه آب حیات وه که هنوز
بسبزه ی لب جویت نگاه نتوان کرد

ز بسکه دود برآوردی از دلم چو سپند
بخال غالیه بویت نگاه نتوان کرد

چنین شراب کجا خوردی ای بهشتی رو
که سیر بر گل رویت نگاه نتوان کرد

سگت فغانی دیوانه را کشید بخون
فغان که بر سگ کویت نگاه نتوان کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.