هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که عشق و شوق فراوانی به معشوق دارد. او از بوی خوش صبا و گل‌های باغ معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که پس از مرگش، خاکسترش در گلشن معشوق پراکنده شود. شاعر از فغان و ناله‌های خود در راه عشق می‌گوید و جان خود را فدای معشوق می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۴۲

غباری کان گل از دامن بوقت رفتن افشاند
بمیرم تا صبا همچون عبیرش بر من افشاند

کسی همچون صبا در گلشن کوی تو ره یابد
که یکباره ز گرد هستی خود دامن افشاند

از آن رو شعله ی شوق توام افزون شود هر دم
که چشم خون فشان بر آتش من روغن افشاند

پس از من بلبلی پیدا شود در پای هر گلبن
صبا خاکسترم را چون بطرف گلشن افشاند

فغانی می رود افتان و خیزان بر سر راهی
که جان خود به پای رخش آن صید افگن افشاند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.