هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و تنهایی در غیاب یار سخن میگوید و بیان میکند که بدون حضور معشوق، حتی زیباییهای طبیعت مانند گلزار نیز لذتبخش نیست. شاعر از آرزوی همنشینی با یار و رهایی از غمهای دنیوی میگوید و از بخت بد خود شکایت میکند که مانع این وصال شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و حسرتهای عاطفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.
شمارهٔ ۲۴۶
گل آمد و بی یار نشستن که تواند
بی یار بگلزار نشستن که تواند
یکدم به مراد دل خود پهلوی یاری
بی محنت اغیار نشستن که تواند
زین شیوه ی مستانه که هر لحظه نمایی
در بزم تو هشیار نشستن که تواند
جز بخت زبونم که برد دمبدمش خواب
با من به شب تار نشستن که تواند
جایی که فغانی کند از دست تو شیون
بی دیده ی خونبار نشستن که تواند
بی یار بگلزار نشستن که تواند
یکدم به مراد دل خود پهلوی یاری
بی محنت اغیار نشستن که تواند
زین شیوه ی مستانه که هر لحظه نمایی
در بزم تو هشیار نشستن که تواند
جز بخت زبونم که برد دمبدمش خواب
با من به شب تار نشستن که تواند
جایی که فغانی کند از دست تو شیون
بی دیده ی خونبار نشستن که تواند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.