هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و تنهایی خود می‌گوید و از بسته بودن درهای بخت و اقبال شکایت دارد. او از عشق ناکام و غم‌هایش سخن می‌گوید و احساس می‌کند که هیچ راه گشایشی برایش وجود ندارد. تصاویری مانند غنچه‌ای که باز نمی‌شود، درهای بسته، و دردهای گره‌خورده در دل، همه نشان‌دهنده‌ی یأس و ناامیدی او هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی و تنهایی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۲۵۱

دل سوزان من از نکهت نوروز نگشاید
فغان کاین غنچه را جز ناله ی جانسوز نگشاید

همه درهای عرت باز و من در کنج تنهایی
در من کی گشاید بخت اگر امروز نگشاید

چنان شد بسته بر رویم در این کاخ فیروزه
که از بخت بلند و طالع فیروز نگشاید

جهان در دیده ی مجنون سیه شد آه اگر لیلی
نقاب زلف از روی جهان افروز نگشاید

ز پیکان غمت دردی گره شد در دل تنگم
که آن را تا ابد صد ناوک دلدوز نگشاید

شدم در چنگ حرمان تو از قید خرد فارغ
کسی دام از برای صید دست آموز نگشاید

شبی در خواب اگر بیند فغانی روز تنهایی
از آن خواب پریشان دیده را تا روز نگشاید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.