۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۴

چون از می صبوحی رنگ رخش برآید
بهر نظاره ی او خورشید بر در آید

خوش آنکه سر بزانو باشم در انتظارش
ناگه چو سر بر آرم آن ماه بر سر آید

افسون پندگویان دیوانه ساخت ما را
با آن پری بگویید تا در برابر آید

آسوده یی کزین در بیرون رود سلامت
دارد سر ملامت گر بار دیگر آید

آن نور دیده دارد جا در دل فغانی
در دل خوشست لیکن در دیده خوشتر آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.