۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۵

دمی که بوی گل از باد نوبهار آید
بغنچه ی دل من بیتو زخم خار آید

بهار آمد و مردم بعیش خود مشغول
دو چشم من نگران هر طرف که یار آید

مرا چو نیست نشاط از بهار و باغ چه سود
که سبزه بر دمد از خاک و گل ببار آید

دلا بپای گل و سرو آب دیده مریز
نگاهدار که آن سرو گلعذار آید

خوش آن سرشک جگرگون که پیش لاله رخی
ز دل بدیده و از دیده بر کنار آید

ز باغ وصل جوانان گلی بچین امروز
که گل رود ز گلستان و خار بار آید

چو در دلت نکند ناله ی فغانی کار
بگشت گلشن کویت دگر چکار آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.