هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی و جمال معشوق را توصیف میکند که بینظیر و غیرقابل وصف است. شاعر از عشق و اشتیاق خود میگوید و از درد فراق و انتظار سخن میراند. او از ناتوانی در توصیف کمال معشوق و تأثیر عمیق حضور او بر خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۶۹
زبان به وصف جمال تو بر نمی آید
که خوبی تو به تقریر در نمی آید
هزار صورت اگر می کشد مصور صنع
یکی ز شکل تو مطبوعتر نمی آید
چه وصف جلوهی گلهای ناشکفته کنم
چو غیر حسن توام در نظر نمی آید
بر آن سرم که به سر وقت کشتنم آیی
دریغ و درد که عمرم به سر نمی آید
که می رود به تماشای آن خجسته جمال
که از نظارهی او بیخبر نمی آید
ز آب دیدهی حیران خویش در عجبم
که بینشانهی خون جگر نمی آید
نشان او ز که پرسد فغانی حیران
که هر که رفت به کویش دگر نمی آید
که خوبی تو به تقریر در نمی آید
هزار صورت اگر می کشد مصور صنع
یکی ز شکل تو مطبوعتر نمی آید
چه وصف جلوهی گلهای ناشکفته کنم
چو غیر حسن توام در نظر نمی آید
بر آن سرم که به سر وقت کشتنم آیی
دریغ و درد که عمرم به سر نمی آید
که می رود به تماشای آن خجسته جمال
که از نظارهی او بیخبر نمی آید
ز آب دیدهی حیران خویش در عجبم
که بینشانهی خون جگر نمی آید
نشان او ز که پرسد فغانی حیران
که هر که رفت به کویش دگر نمی آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.