هوش مصنوعی: این شعر از عشق ناکام و رازآلود سخن می‌گوید که مانند آب حیات است اما کسی به آن دست نیافته است. شاعر از معشوقی می‌گوید که با وجود جذابیت فراوان، دور از دسترس و پنهان است و عاشقانش در آرزوی وصال او می‌سوزند. در پایان، معشوق ناپدید می‌شود بی‌آنکه کسی رنجش را دیده باشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیازمند درک و تجربه‌ی عاطفی است که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۲۷۶

بگذشت از غرور و عتابش کسی ندید
پوشیده شد چنانکه نقابش کسی ندید

منظور هیچ مست نشد نرگس و گلش
هرگز میان بزم شرابش کسی ندید

آب حیات بود و لبی تر نشد ازو
گل داشت سالها و گلابش کسی ندید

بیرون نرفت و خلق جهانند عاشقش
عالم گرفت و پا برکابش کسی ندید

هر شب در آرزوی وصالش که کیمیاست
خفتند صد هزار و بخوابش کسی ندید

یا رب چگونه داشت چو گل، تازه عالمی
آن چشمه ی حیات که آبش کسی ندید

آهی نهان کشید فغانی و جان سپرد
رفت آنچنان که هیچ عذابش کسی ندید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.