۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود
وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود

نام وفا مبر که دلم از جفا پرست
این داغهای کهنه بافسون نمی رود

صد گونه گل ز منزل لیلی شکفت و ریخت
داغش هنوز از دل مجنون نمی رود

چشمم سپید گشت ولی آه کز دلم
زلف سیاه و عارض گلگون نمی رود

زینگونه کز جفا جگرم آب می کنی
از چشم من نکوست که جیحون نمی رود

آهم قبول نیست وگرنه کدام روز
این شعله ی ضعیف بگردون نمی رود

می شد فغانی از پی خوبان بصد نیاز
آیا چه گفته اند که اکنون نمی رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.