۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۷

خطش چو بنام من از خامه برون آید
بس نکته ی دلسوزی کز نامه برون آید

آنروز که در مکتب دیدم سبقش گفتم
کاین طفل گرانمایه علامه برون آید

ننوشته سلام ایدل بهر چه کشی خود را
بگذار که حرفی چند از خامه برون آید

دندان بجگر دارم باشد که ازین مجلس
بخش من کم روزی یک شامه برون آید

ای آنکه نظر داری عمری بزلال خضر
میباش که سرو من از خانه برون آید

دانم که دهد تسکین یک روز فغانی را
هرچند که آن بدخو خود کامه برون آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.