هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به معشوقه‌ای با موهای مشکی و چشمان نازک‌بین سخن می‌گوید. او با وجود آزادی از دام‌های هوس، هنوز تحت تأثیر جذابیت معشوق است. شاعر از درد هجران و امید به وصال می‌نالد و رفتار معشوق را مانند سرو خرامان توصیف می‌کند. او از حیرت و شیفتگی خود می‌گوید و در پایان، با وجود پیری، هنوز آرزوی دیدار معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که درک عمیق‌تر آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۹۹

التفات چشم آن مشگین غزالم می کشد
مردمیها می کند کز انفعالم می کشد

گرچه آزادم ز قید دانه و دام هوس
شوق دام و دانه ی آن زلف و خالم می کشد

من نمینالم ز اندوه شب هجران ولی
هر نفس اندیشه ی روز وصالم می کشد

چون خرامان می رود سروش بگلگشت چمن
شیوه ی رفتار آن نازک نهالم می کشد

تاب دیدارش ندارد دیده ی حیران من
ور نظر می بندم از رویش خیالم می کشد

باز می پرسی که خونت را که می ریزد بناز
نازنین من چه گویم کاین سؤالم می کشد

پیر گشتم چون فغانی در ره عشق و هنوز
آرزوی دیدن آن خرد سالم می کشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.