۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۲

هلاک جانم از آن خط دلکشست هنوز
اگر چه سبزه ی سیراب شد خوشست هنوز

فدای آن گل رویم که دستزد نشدست
خراب آن می لعلم که بیغشست هنوز

بگرد آینه اش خط سبز دایره ییست
ولی ز آه دل ما مشوشست هنوز

ز شوق آن لب میگون و خط زنگاری
بخون سفینه ی دلها منقشست هنوز

نمیرود ز دلم لعل یار و خنده ی جام
کجاست باده که نعلم در آتشست هنوز

گسسته رشته ی جانم هزار بار ز ناز
بنیم بوسه دلم در کشاکشست هنوز

دلا پی نی تیرش ز گوش پنبه برآر
که آنچه می شنوی بانگ ترکشست هنوز

فغان گوشه نشینان ز گوش ابر گذشت
سوار من چو مه نو بر ابر شست هنوز

سپید ساخت فغانی ز غصه موی سیاه
دلش اسیر جوانان مهوشست هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.