۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۵

رخ برفروز و خون دلم را روانه ساز
آتش بخرمنم زن و مستی بهانه ساز

این قطره ها که در جگرم تازه شد گره
از عشق، خوشه خوشه کن و دانه دانه ساز

هر تیر غمزه یی که ز مژگان روان کنی
اول دل شکسته ی ما را نشانه ساز

بس نازکست توسنت ای نازنین سوار
از رشته های جان منش تازیانه ساز

جانها گره ز غیرت شمشاد کرد دل
مشاطه را که گفت کزین چوب شانه ساز

شاید که پرتوی دهد ای مطرب صبوح
سوز دلم ترانه ی بزم شبانه ساز

بیخوابیم بکشت خدا را فسانه یی
زان چشم جاودانه و لعل فسانه ساز

تا سیل غم بخانه ی ما رو نیاورد
ایدل در آب و خاک خرابات خانه ساز

از آه آتشین فغانی درین چمن
گل خانه سوز آمد و بلبل ترانه ساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.