هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد فراق و هجران معشوق سخن می‌گوید. شاعر از غم‌هایش می‌نالد و از دیگران می‌خواهد تا دردهای او را از جان و دلش بپرسند. او از وعده‌های بی‌پایه و اساس معشوق گلایه دارد و از رنج‌هایی که کشیده است سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به دنبال آرامش و تسلی در یاد معشوق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند درد و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۳۰

از جان من حکایت جانان من بپرس
غافل چه داند این سخن از جان من بپرس

هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ
این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس

آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است
گو این حکایت از دل بریان من بپرس

من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب
حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس

برگیر جام و یاد هوادار خویش کن
بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس

خون منست آنکه توان ریخت بیگناه
خنجر چو برکشی در زندان من بپرس

گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال
روزی عقوبت شب هجران من بپرس

منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد
برخیز و راه کشور سلطان من بپرس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.