هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد فراق، عشق بی‌پاسخ و ناامیدی است. شاعر از آتش عشق، تب فراق و بی‌خوابی می‌نالد و به دنبال پناه‌گاهی در سایه لطف معشوق است. او از روزهای سیاه و ناملایمات زندگی شکایت دارد و امیدوار به رحمت پادشاه حسن است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌خودی و عرفان ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۴۸

گر بنگری در آینه روی چو ماه خویش
آتش بخرمنم زنی از برق آه خویش

هر دم که بیتو ام نفسی کاهدم ز عمر
دردا که مردم از نفس عمر کاه خویش

دارم تب فراق و ندارم مجال آه
گریم هزار بال بحال تباه خویش

راه منست عاشقی و رسم بیخودی
ناصح تو و صلاح، من و رسم و راه خویش

قصد سیاه رویی ما تا کی ای سپهر
ما خود رسیده ایم بروز سیاه خویش

چشمش بغمزه تیغ بخونریز من کشد
یا رب تو آگهی که ندانم گناه خویش

ای در پناه لطف تو چون سایه عالمی
آورده ام بسایه ی لطفت پناه خویش

هست این دل شکسته گیاهی ز باغ تو
دامن بناز بر مشکن از گیاه خویش

ای پادشاه حسن فغانی گدای تست
دارد امید مرحمت از پادشاه خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.