هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از ساقی میخواهد شراب بدهد تا صبحگاهان مرغ صبح از آسمان ظاهر شود و آتش سودا را با آب چشم جام خاموش کند. شاعر از نسیم بهشتی و پیامهای الهی سخن میگوید و عشق خود را به معشوق بیان میکند. او جان و دل خود را غلام روی معشوق میداند و از غلام میخواهد که ساکت باشد.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل ۳۵۹
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.