هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که دلش پاره پاره شده و در هر پاره‌ای، نقش معشوق را می‌بیند. او با وجود غم‌های بسیار، همچنان امیدوار است و دل خود را تسلیم نمی‌دهد. معشوق نیز در پاسخ نامه‌اش می‌گوید که مانند او آواره و پریشان است. شاعر از پریشانی و عشق خود می‌گوید و اینکه هیچ چاره‌ای دردش را تسکین نمی‌دهد. او خود را مانند لاله‌ای خودرو می‌داند که دور از بهار است و در تنهایی به سر می‌برد. در نهایت، شاعر خود را چراغ پاسبان کوی معشوق می‌داند که در شب‌ها با ماه عیار صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۷۵

دلم صد پاره و نقش تو در هر پاره یی دارم
ز چاک سینه در هر پاره یی نظاره یی دارم

فلک صد بار اگر در آب و خاکم تخم غم کارد
برآیم خوش باو من هم دل خود کاره یی دارم

جواب نامه کز جانان رسید این بود مضمونش
که من بر هر سر سنگی چو تو آواره یی دارم

ره و رسم پریشانی به از من کس نمی داند
که دل در حلقه ی زلف پریرخساره یی دارم

هزاران چاره ضایع گشت و یکدردم نشد ساکن
کنون درد دگر از پهلوی هر چاره یی دارم

گریبان چاک و مست و حلقه ی زلف صنم در دست
چنین معشوق عاشق پیشه میخواره یی دارم

جگر صد چاک دارم بر سر هر پاره یی داغی
اگر زین چرخ نیلی آرزوی پاره یی دارم

منم آن لاله ی خودرو که دور از نوبهار خود
تنه در سایه ی کوهی و سر در خاره یی دارم

چراغ پاسبان کوی را مانم درین شبها
که صحبت چون فغانی با مه عیاره یی دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.