هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و ناکامی‌های خود می‌گوید. او از بخت بد، دل سوخته و عشقی آتشین سخن می‌گوید که همچنان بر او تأثیرگذار است. شاعر به نیاز به سوزش درونی برای جلب توجه معشوق اشاره می‌کند و از مقایسه خود با مجنون و فرهاد یاد می‌کند. در نهایت، او عشق را همراه با درد و غصه می‌داند و به لذت‌های زودگذر زندگی نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۸۰

شود در گلشنم دل چاک و در مجلس جگر خون هم
فغان از اختر بد حال و از بخت دگرگون هم

نبودم من که می زد عشق در آب و گلم آتش
وگر باور نداری در همان کارست اکنون هم

نیازی باید و سوزی که رحم آرد دل افروزی
وگر اینها نباشد در نگیرد سحر و افسون هم

باندک عشوه جان می داد مجنون من چرا باشم
که چندین شیوه دارد نوخط من طبع موزون هم

دلم می سوزد و کام دلم صورت نمی بندد
درونم داغ شد صد بار ازین معنی و بیرون هم

حلالش باد این عشرت که روز از روز افزونست
صفای نرگس مخمور و آب لعل میگون هم

فغانی عشق بیدردسر و بی غصه ممکن نیست
همین فریاد می زد سالها فرهاد و مجنون هم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.