۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۲

از کوی تو چون باد بر آشفتم و رفتم
گردی ز دل مدعیان رفتم و رفتم

خون بسته دلم ته بته از داغ جدایی
ایگل ز تماشای تو نشکفتم و رفتم

ای کاش که می مردم و معلوم نمی شد
این درد نهان تو که بنهفتم و رفتم

آن وعده ی ناچار که صد بار شکستی
یکبار دگر از تو پذیرفتم و رفتم

خوار آمده زانکوی بیاد آرم و سوزم
آن پند نکوخواه که نشنفتم و رفتم

خالی نگذاری سر تابوت فغانی
ای نخل خرامان، سخنی گفتم و رفتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.