هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و نبود معشوق می‌نالد. او احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند و در جستجوی آرامش و درمان است، اما جز رنج و ناامیدی نمی‌یابد. تمایل به فرار از دنیا و ناامیدی از یافتن نشانه‌ای از معشوق در طبیعت نیز در ابیات مشهود است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساساتی مانند فراق، تنهایی و ناامیدی است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۸۵

زغم جان می دهم چون دلربای خود نمی بینم
چه در دست این که جز مردن دوای خود نمی بینم

سزد گر سر نهم در دشت و از عالم روم بیرون
که در کویت من سرگشته جای خود نمی بینم

به سودای تو گشتم آنچنان بیگانه از مردم
که یک کس در همه شهر آشنای خود نمی بینم

من حیران به کوی آن پری دارم تماشایی
که هرگز جانب محنت سرای خود نمی بینم

کدامین باد یا رب در گلستان تو ره دارد
که برگ یاسمینت در هوای خود نمی بینم

نشان غنچه ی این گلستان از دیگران پرسید
که من جز خار و خس در دست و پای خود نمی بینم

بزاری چون فغانی می زنم دست دعا بر سر
که خیری در دعای ناروای خود نمی بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.