۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۷

بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام

چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام

نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
چه توان کرد چنین هم خودش آموخته ام

نه ز خوابست دمی گر نگشایم دیده
بی رخ خوب تو از غیر نظر دوخته ام

در شب هجر مکش آه فغانی بسرم
که من دلشده از آتش خود سوخته ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.