هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و جدایی می‌گوید. او صبحدم گریان به چمن می‌رود و با گل‌ها همدردی می‌کند. سپس از رفتن خود از چمن و دل‌تنگی‌هایش سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از نیاز به صبر و تحمل برای دیدار معشوق می‌گوید و از دیگران می‌خواهد که اگر دل‌ی دارند، جای او را بگیرند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۸۸

ببویت صبحدم گریان بگلگشت چمن رفتم
نهادم روی بر روی گل و از خویشتن رفتم

بگشت باغ رفت آن شاخ گل با تای پیراهن
منش هچون صبا از پی ببوی پیرهن رفتم

دلم ننشست جایی غیر خاک آستان او
چو آب چشم خود چندانکه در هر انجمن رفتم

تو ای گل بعد ازین با هر که می خواهد دلت بنشین
که من چون لاله با داغ جفایت زین چمن رفتم

دلی می باید و صبری که آرد تاب دیدارش
فغانی گر دلی داری تو باش اینجا که من رفتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.