هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون معشوق حتی آب خوردن برایش دشوار است. او از آرزوی وصال و رنج‌های عشق می‌گوید و اینکه حتی نوشیدن شراب نیز نمی‌تواند درد فراق را تسکین دهد. شاعر از احساسات عمیق و دردناک خود می‌نالد و تأکید می‌کند که عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مصرف شراب وجود دارد که نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب آن دارد.

شمارهٔ ۳۹۰

مرا که دل نگذارد که بی‌تو آب خورم
مراد چیست که در وقت گل شراب خورم

به طالعی که ندارم چه آرزوست مرا
که روز وصل می از جام آفتاب خورم

به این هوس که تو داری هوای صحبت من
بسی نشینم و خون از دل کباب خورم

من از نظاره خراب و دهد رقیب شراب
چو بی محل دهد این باده خون ناب خورم

ز دست غیر فغانی چرا خورم آبی
که چون رود به گلویم هزار تاب خورم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.