۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۲

شب آمد هر کسی را روی در کاشنه یی یابم
من، دیوانه گردم تا کجا ویرانه یی یابم

منم آن ناتوان موری که نتوانم کشید آخر
بصد سرگشتی از خرمنت گردانه یی یابم

شب هجران که آید بر سرم از بهر دلسوزی
هم از گرد چراغ خود مگر پروانه یی یابم

دمی کز شوق آن لبهای میگون گریه ام آید
لبالب سازم از خونابه گر پیمانه یی یابم

فغانی از رفیقان روی گردان شد مگر او را
بکوی دلبری یا گوشه میخانه یی یابم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.