هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، دوری از معشوق، و رنج‌های روحی خود می‌گوید. او از دست دادن نعمت‌ها، بی‌توجهی دیگران، و درماندگی در زندگی شکایت دارد و خود را در میان جمعیت تنها و شرمنده می‌بیند. همچنین، به ناتوانی در یافتن آرامش و امید به اشاره‌ای از معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۹۷

بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام
از سر شراب رفته و مخمور مانده ام

هم آب رفته از دل و هم تاب از نظر
دور از چراغ میکده بی نور مانده ام

نخل مسیح و باغ خلیل و زلال خضر
یکیک ز دست داده و مهجور مانده ام

در هیچ خرقه نیست ز من ناسزاتری
این هم عنایتیست که مستور مانده ام

خلقی به تنگ از من و من از حیات خویش
شرمنده در میانه ی جمهور مانده ام

چشمم بروی شاهد و دل مایل فنا
موقوف یک اشاره ی منظور مانده ام

هر سو تفرجیست درین بزم چون بهشت
تنها نه در مشاهده ی حور مانده ام

صد مرده زنده کرد فغانی طبیب شهر
من از دعای کیست که رنجور مانده ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.