۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۹

قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم
ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم

گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه
نرسته ام ز زبانها بهر طریق که هستم

بمجلسی که رسیدم سپند بودم و آتش
کدام روز ببزمی برای عیش نشستم

هزار خار کشیدم ز دیده بر سر کویش
که هیچ کس ز ترحم گلی نداد به دستم

نه در طریقه ی مستی و آفتاب پرستی
به هیچ مرتبه پیدا نشد ستاره پرستم

هزار جام جم اینجا بجرعه ییست فغانی
چنانکه بود ادا کردم این ترانه، نه مستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.