هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و دل‌تنگی خود از عشق نافرجام و بی‌توجهی معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود عشق عمیقش، هرگز به کام دل نرسیده و همیشه در غم و اندوه به سر برده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگینانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۰۵

رفتم ز کوی تو، چو مقامی نداشتم
دل برگرفتم از تو، چو کامی نداشتم

یکباره از وفای تو برداشتم امید
چون از تو التفات تمامی نداشتم

بر دل کدام روز که از همدمان تو
دردی ز ناخوشی پیامی نداشتم

روزی بکوی تو نگذشتم که در کمین
آه کسی ز گوشه ی بامی نداشتم

فریاد ازان زمان که رسیدی تو سرگران
وز بیخودی مجال سلامی نداشتم

عمرم گذشت در غم و آخر بکام دل
در گوشه یی بپیش تو جامی نداشتم

روزی نشد که همچو فغانی ز جور بخت
فریاد صبح و گریه ی شامی نداشتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.