هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و نبودن او شکایت می‌کند. او از زیبایی‌های معشوق مانند قامت، زلف، و چشمان فتنه‌انگیزش یاد می‌کند و از صبر و تحمل بی‌جمالت او می‌نالد. همچنین، شاعر به تأمل و تدبیر در زندگی اشاره می‌کند و از گذشت زمان و بی‌ثمری این تأملات می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۰۶

لب از می شسته وز آب لطافت روی چون گل هم
بخون دردمندان تاب داده زلف و کاکل هم

درون آی از درم کز پرده ی هستی روم بیرون
ندارم بی جمالت بیش ازین صبر و تحمل هم

تأمل تا بکی تدبیر تا چند ای نکوخواهان
گذشته کار و بار من ز تدبیر و تأمل هم

بیاد قامت و زلفت روم در بوستان هر دم
کشم در دیده شاخ ارغوان و جعد سنبل هم

مرا خود می کشد از ناز چشم فتنه انگیزت
بران از غمزه افزون تا بکی تیغ تغافل هم

فغانی بیش ازین افغان مکن در گلشن کویش
دمی از ناله کردن می شود خاموش بلبل هم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.