هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه و عرفانی، از عشق و ارادت خود به معشوق یا مطلوبی مقدس سخن می‌گوید. او از دیده‌اش فرشی برای حرمت معشوق ساخته، از امید و رنج عشق گفته، و جان خود را فدای خط و نشانه‌های معشوق کرده است. شاعر همچنین از وصف معشوق و تأثیر آن بر وجود خود سخن می‌گوید و خود را قربانی تیغ ستم معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۰۸

دیده را فرش حریم حرمت ساخته ام
مردم دیده طفیل قدمت ساخته ام

اینکه از وصل توام غنچه ی امید شکفت
گل آنست که با داغ غمت ساخته ام

تا خطت بر ورق لاله زد از مشک رقم
جان فدای خط مشکین رقمت ساخته ام

از تو جمعیتم این بس که دل مجنون را
بسته ی سلسله ی خم بخمت ساخته ام

ای زبان قلم از وصف رخت شعله ی نور
دیده روشن ز سواد قلمت ساخته ام

چون فغانی زده بر هستی موهوم قدم
خویش را کشته ی تیغ ستمت ساخته ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.