۱۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۲

بیا که پیش تو ای سرو گلعذار بمیرم
بهر کرشمه و نازت هزار بار بمیرم

فتاده در سر راه تو جان من بلب آمد
روا مدار که از درد انتظار بمیرم

غریب شهر توام شهریار من نظری کن
که حسرتی نبود گر درین دیار بمیرم

فتاده ام بخمار از می وصال مبادا
که ساقیم ندهد جام و در خمار بمیرم

بداغ روی تو در لاله زار، زار بسوزم
بیاد خط تو از جلوه ی بهار بمیرم

تو در فسانه تبسم کنی و من ز تحیر
ز شوق آن لب جانبخش، زار زار بمیرم

بیاد جلوه ی نخل قد تو دیده ی گریان
نهاده در قدم سرو جویبار بمیرم

بهار شد که درین باغ هر نفس چو فغانی
ز صورت فاخته و نغمه ی هزار بمیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.