هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوقی که به معشوق دارد سخن می‌گوید. او از فرط شوق، نام خود را فراموش می‌کند و نامه‌ای با خون دل می‌نویسد و به سوی معشوق می‌فرستد. شاعر از بند بخت نالان است و آرزوی آزادی دارد. او از بیماری و رنج خود می‌گوید و امیدوار است که روزی به معشوق برسد. شاعر در نهایت به شکرانه‌ی قبول خدمت در بزم معشوق، شمع‌وار می‌سوزد و از ویرانی دل و ریزش اشک می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۲۶

ز شوق آنکه خواند نامه ام را آنچنان شادم
که در وقت نوشتن می رود نام خود از یادم

بخون دل نوشتم نامه و سویش روان کردم
بخواند یا نه باری من نیاز خود فرستادم

دلم بی اختیار از بخت جوید هر دم آزادی
مگر از بنده یادآور جایی سرو آزادم

ز یبماری چنان گشتم که گر عمرم امان بخشد
براهی افگنم خود را که سویت آورد با دم

بجان بندم میان شمع و از سر سوختن گیرم
بشکر آنکه در بزمت قبول خدمت افتادم

بنای صبر اگر محکم نباشد، در دل ویران
برد دور از سر کوی تو آب دیده بنیادم

دل من نامه ی در دست گر بگشایمش روزی
شود روشن فغانی موجب افغان و فریادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.