هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد فراق و عشق نافرجام می‌گوید. او آرزو دارد مانند گل با معشوق همنفس باشد، نه مانند خار و خس. شاعر از سوختن در راه عشق و پروانگی سخن می‌گوید و نمی‌خواهد مانند مگس به دنبال لذت‌های سطحی باشد. او جذب عتاب معشوق شده و حاضر است برای وصال او از رقیبان عقب بماند. شاعر از قفس تن و اسارت در تعلقات دنیوی گله دارد و می‌خواهد مانند عنقا آزاد باشد. او از ملامت دیگران به دلیل عشقش شکایت دارد و می‌گوید دلش تنها با دانه‌ای از خال معشوق آرام می‌گیرد. در پایان، شاعر از بی‌پاسخ ماندن فریادهایش در شب‌های تنهایی می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند فراق و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۲۸

غمت خوردم که روزی با تو چون گل همنفس باشم
نه چون وقت گل آید در شمار خار و خس باشم

مرا از سوختن شد دولت پروانگی حاصل
چرا بیخود بشهد عیش مایل چون مگس باشم

مرا جذب عتابت می کشد در بزم وصل آخر
چه غم گرچند روزی از رقیبان باز پس باشم

ز ترک خویش چون عنقا توان شد در جهان پنهان
چرا در قید تن درمانده چون مرغ قفس باشم

ملامت می کند هر کس که می بیند مرا بیتو
بدین یک جان که من دارم اسیر چند کس باشم

درین آب و هوا مرغ دلم هرگز فرو ناید
مگر کز دانه ی خال تو در دام هوس باشم

اثر چون نیست در فریاد من شبهای تنهایی
فغانی تا بکی در ناله از فریاد رس باشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.