هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلباختگی سخن میگوید و بیان میکند که دلش اسیر کوی یار شده است. او از شبهای تار، شراب نوشی و گشتوگذار در کوی معشوق یاد میکند، اما با وجود هزاران بار تلاش، هنوز نتوانسته است به وصال یار برسد. شاعر از وعدههای معشوق ناامید شده و آرزو میکند که بتواند حتی برای لحظهای دست معشوق را در لالهزار بگیرد. او از جنون عشق و انتظار کشیدن میگوید و احساس میکند که بدون معشوق، حتی بهار نیز برایش ارزشی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانهای است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند 'شراب نوشی' و 'جنون عشق' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشد.
شمارهٔ ۴۳۶
کجاست دل که به شبهای تار گشت کنم
شراب نوشم و در کوی یار گشت کنم
دلم ربوده ی کوی تو گشته است چنان
که شادمان نشوم گر هزار گشت کنم
هزار بار بخون گشتم و نشد که دمی
گرفته دست تو در لاله زار گشت کنم
چه می دهی به چمنم ره نه آن دلست مرا
که گل بچینم و در جویبار گشت کنم
ز وعده ی تو هلاکم ببینم آنکه شبی
بگرد کوی تو بی انتظار گشت کنم
بر آر حاجت من تا بکی چو ماتمیان
بخود بگریم و در هر مزار گشت کنم
جنون گرفت فغانی همین سزاست مرا
که بی گلی بهوای بهار گشت کنم
شراب نوشم و در کوی یار گشت کنم
دلم ربوده ی کوی تو گشته است چنان
که شادمان نشوم گر هزار گشت کنم
هزار بار بخون گشتم و نشد که دمی
گرفته دست تو در لاله زار گشت کنم
چه می دهی به چمنم ره نه آن دلست مرا
که گل بچینم و در جویبار گشت کنم
ز وعده ی تو هلاکم ببینم آنکه شبی
بگرد کوی تو بی انتظار گشت کنم
بر آر حاجت من تا بکی چو ماتمیان
بخود بگریم و در هر مزار گشت کنم
جنون گرفت فغانی همین سزاست مرا
که بی گلی بهوای بهار گشت کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.