هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد جدایی و عشق نافرجام خود می‌گوید. او از ناله‌ها و آهنگ‌هایش که به سوی معشوق می‌رود سخن می‌گوید و از مانع بودن پرده‌ی هستی برای دیدن جمال معشوق شکایت دارد. شاعر با غم و درد خود خوشحال است زیرا این سرود غم، او را از نغمه‌های دیگر بی‌نیاز می‌کند. او از اشک‌های گلرنگ خود و دوری از معشوق می‌نالد و از جفای زمانه که نامش را ننگ می‌داند، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۴۳

چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم
شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم

دلم را از جمالت پرده ی هستی بود مانع
ز محرومی کنون با هستی خود بر سر جنگم

چو می گویم غم خود با کسی بی غنچه ی لعلت
نفس با گریه می آید برون از سینه ی تنگم

خوشم با سوز و درد و ناله ی خود، کاین سرود غم
فراغت می دهد از صوت عود و نغمه ی چنگم

دمد شاخ گل و از غنچه اش بوی وفا آید
ز شوق عارضت هر جا که افتد اشک گلرنگم

بصد منزل مرا می افگند دور از مه رویت
فلک چون می کشد سر رشته ی وصل تو در چنگم

فغانی چون کنم باور که حالم از کسی پرسد
جفا جویی که سال و مه نپرسد نام از ننگم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.