هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و بیان می‌کند که غم و اندوه مانع شادی او شده است. او از عشق بی‌پاسخ و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه مانند آتش دل و شکایت از روزگار، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۴۴

منم دل پریشان چه در طرب گشایم
چو غمت نمی گذارد که بخنده لب گشایم

حذر از شکایت من که بود تمام آتش
ز دل شکسته آهی که بنیم شب گشایم

هوس وصال ان لب چه کنی بگفت شیرین
منم آنکه چشم موری بچنین رطب گشایم

تو میان دهی وگرنه بخیال در نگنجد
که چنان کمر که دانی من بی ادب گشایم

چو بمرگم آتش او نرود ز جان شیرین
چه زبان به تلخ گفتن بعذاب تب گشایم

به غزال خویش گاهی برسم که چون فغانی
قدم رمیده از خود بره طلب گشایم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.