۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۵

امیدم این نبود کزین در خجل روم
با داغ دل در آیم و با درد دل روم

عشقم سبک عیار بر آورد پیش دوست
دیگر در آتش که من منفعل روم

بگذار تا بخاک درش میرم ای رفیق
من از کجا و باغ کجا، زیر گل روم

مستم چنانکه در دهن تیغ آبدار
با جان پر ارادت و خون بحل روم

عاشق نیم فغانی اگر بهر روی خوب
تبریز دیده جانب چین و چگل روم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.