هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به معشوقه‌ای سخن می‌گوید که با دیدن او دچار حسرت و آتش درونی می‌شود. او از لرزش جانش در برابر معشوق و دیدن مستی و زیبایی‌های او می‌نالد. همچنین، از ناتوانی خود در تحمل دوری و اضطراب ناشی از مشاهده معشوق در جمع‌ها می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۴۶

چنین تا کی بحسرت سوی آن گلپیرهن بینم
در آتش گردم و از دور سوی آن بدن بینم

گلش نشکفته، می لرزید جانم، چون بود اکنون
که مست و پیرهن چاکش بگلگشت چمن بینم

چه بر جانم رود چون بگذرد با تای پیراهن
بهر باری که چاک دامن آن سیمتن بینم

چو وقت آید که بینم یکنظر آن شکل آشفته
برد آیینه پیش روی و نگذارد که من بینم

فغانی چون نیفتد آتشم در جان بیطاقت
که آن بد مست را چون فتنه در هر انجمن بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.