هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوقی شکایت دارد که با رفتارهایش او را آتش زده، بازیچه کرده و در نهایت رهایش کرده است. شاعر احساس می‌کند که پس از دوری از معشوق، حتی اسیران هم او را نمی‌شناسند و از آبرویش کاسته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است با تجربیات عاطفی آنها همخوانی نداشته باشد. همچنین استفاده از استعاره‌های شعری و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایین‌تر سخت می‌کند.

شمارهٔ ۴۴۸

نمودی روی گرم خویش و عاشق ساختی بازم
چه کردی شمع من، در آتشی انداختی بازم

چه جولان بود یا رب اینکه از پیشم چو بگذشتی
بکینم گرم کردی رخش و بر سر تاختی بازم

دو روزی برده بودی از بلا و آفتم بیرون
یبک بازی آن شوخ بلا در باختی بازم

پی سوز رقیبان گرم کردی مهر خود با من
بشوخی در تنور دیگران انداختی بازم

چنان از حال خویشم بردی ای بیگانه وش بیرون
که در خیل اسیران دیدی و نشناختی بازم

غبار من ز میدان بلا یکذره ننشیند
بجولان رفتی ای ترک و علم افراختی بازم

فغانی رسته بودم چندگاه از طعن بدگویان
درین سودا درآوردی و رسوا ساختی بازم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.