هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلباختگی خود سخن میگوید و از رنجها و شادیهایی که در این راه متحمل شده است. او از شبهای بیقراری، آتش عشق، و مستی ناشی از شراب عشق یاد میکند و در نهایت از حال ناخوشی که بر او عارض شده، شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند شراب و مستی ممکن است نیاز به درک بالاتری از ادبیات داشته باشد.
شمارهٔ ۴۵۰
بحالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم
شد او با صد چراغ از پیش و من در آتش افتادم
بحال مرگ بودم صبحدم چون خاستم از جا
براهش بسکه شب در پای رخش سرکش افتادم
دلی می باید و صبری که آرد تاب آن جولان
گرفتم اینکه من هم در عنان ابرش افتادم
بهر نوعی که خواهی شیوه ی دست و کمان بنما
که من خود بسمل از شکل کمان و ترکش افتادم
کبابم کرد و می سوزم هنوز از صحبت گرمش
من وحشی کجا در دام این آتش وش افتادم
خرابم داشت دوش آن ساده لب از خنده ی شیرین
همه شب سرگران از آن شراب بیغش افتادم
فغانی شب که می رفت از برم آن غنچه ی خندان
نمی دانم چه شد آخر که اینسان ناخوش افتادم
شد او با صد چراغ از پیش و من در آتش افتادم
بحال مرگ بودم صبحدم چون خاستم از جا
براهش بسکه شب در پای رخش سرکش افتادم
دلی می باید و صبری که آرد تاب آن جولان
گرفتم اینکه من هم در عنان ابرش افتادم
بهر نوعی که خواهی شیوه ی دست و کمان بنما
که من خود بسمل از شکل کمان و ترکش افتادم
کبابم کرد و می سوزم هنوز از صحبت گرمش
من وحشی کجا در دام این آتش وش افتادم
خرابم داشت دوش آن ساده لب از خنده ی شیرین
همه شب سرگران از آن شراب بیغش افتادم
فغانی شب که می رفت از برم آن غنچه ی خندان
نمی دانم چه شد آخر که اینسان ناخوش افتادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.